خیلیها فکر میکنند هدف اولیه تبلیغات فروش محصول است، اما لزوماً چنین نیست. برای مثال بازاریابی داستان سرایی به بازاریابان این امکان را میدهد تا با مخاطب خود درگیر شده و آنها ابتدا را در اتفاقی که در حال وقوع است فرو ببرد تا در مرحله دوم محصول را بفروشد. مزایای تبلیغات با داستان سرایی متفاوت است. آنها شامل جلب توجه مردم در کوتاه مدت میشوند، جایی که تعداد فزایندهای از انواع محتوا برای جلب توجه مخاطبان رقابت میکنند. برخی افراد از نوع تبلیغاتی که فروش سختی دارد عصبانی میشوند و وقتی در معرض آن قرار میگیرند، خود را تطبیق میدهند. در این مقاله من به ۹ ترند داستان سرایی یا همان استوری تلینگ در سال ۲۰۲۲ پرداختهام و مثالهایی را نیز آوردهام که به درک کامل موضوع به شما کمک کند.
استراتژی داستان سرایی بازاریابی متفاوت است زیرا از تکنیکهای مختلفی برای حمایت از داستان و در عین حال مثبت نشان دادن محصول برخوردار است. جنبههایی مانند موسیقی متن، دیالوگ، زاویه دوربین و بازیگران میتوانند افراد را به خود جذب کنند و به آنها کمک کنند داستان و برند را مدتها پس از دیدن آن به خاطر بسپارند. این تکنیکها اجزای اصلی داستان سرایی مبتنی بر بازاریابی هستند.
در اینجا ۹ ترند داستان سرایی در بازاریابی را میبینید که کارشناسان صنعتی باید در سال جاری و احتمالاً آینده از آنها آگاه باشند.
داستان سرایی مبتنی بر داده
داستان گویی مبتنی بر داده ترندی است که ارزش بررسی را دارد زیرا زمینهای را برای افراد فراهم میکند. Google Trends از قدرت دادهها استفاده میکند زیرا نشان میدهد که کاربران در مناطق مختلف جهان کدام اصطلاحات و موضوعات را جستجو میکنند. برندها همچنین میتوانند دادهها را در یک حکایت قرار دهند تا بر مشکلی در جامعه که محصول میتواند حل کند تأکید داشته باشند. این اطلاعات میتواند این واقعیت را روشن کند که موضوع خاصی در ذهن مردم است.
روایتهای مبتنی بر داده برای شرکتهایی که قبلاً اطلاعات خود را از طریق مدلهای تجاری جمع آوری کردهاند نیز خوب عمل میکند. به عنوان مثال، Spotify به بررسی تصاویر خود میپردازد تا مشخص کند کدام آهنگها باید در لیست پخش قرار بگیرند یا تک تک کاربران کدام آهنگها را دوست دارند
از یافتههای خود برای جمع بندی پایان سال برای هر مشترک Premium استفاده میکند. به عنوان مثال، یک فرد میتواند ببیند که به کدام آهنگ یا هنرمند بیشتر گوش داده یا چقدر زمان صرف پخش آهنگ از Spotify در طول یک سال کرده است.
با ارائه این بینشها، Spotify میتواند به مردم کمک کند که خدمات جریان زندگی آنها را شکل داده و لحظات برجسته خود را حتی بهتر جلوه دهند. بعلاوه، اگر شرکتی اطلاعاتی در اختیار داشته باشد، دلیلی ندارد که آن را هدر دهد.
داستانهای که مستقیما از مشتریان گرفته شده
مشتریان مشتاق اعتماد پذیریاند. یکی از راههایی که برندها میتوانند از طریق بازاریابی داستان به آنها ارائه دهند این است که از کاربران واقعی محصولات بخواهند تا این روند را پیش ببرند. وقتی مشاغل این کار را میکنند، مشتریان را در کانون توجه قرار میدهند. این رویکرد را قصهگویی تحت رهبری مشتری نیز مینامند. به احتمال زیاد به یکی از روندهای بازاریابی تبدیل میشود که قدرت ماندگاری آن را ثابت میکند.
Trulia با تمرکز بر واقع گرایی، داستانهای فریبندهای را به رهبری مشتری در سایتش ارائه میدهد. فرایند یافتن خانه چیزی است که تقریباً همه در مرحلهای از آن عبور میکنند. Trulia عمیقاً به آنچه مشتری تجربه کرده پرداخته، سپس جزئیات را برای همه ارسال میکند تا بخوانند.
تبلیغات مبتنی بر داستان معمولاً زمانی بهترین نتیجه را میدهد که مصرف کنندگان بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. Trulia آن نکته را به خوبی درک کرده و از آن برای شکل دادن به نام تجاری استفاده میکند.
برندها با پادکستهای تاثیرگذار مرتبط میشوند
پادکست روشی فزاینده برای مردم برای استفاده از اخبار ملی، محتوای کمدی و موارد دیگر است. پادکستها در قالبهای مختلف به شنوندگان میرسند، اما بسیاری از آنها داستان میگویند. LeVar Burton حتی یک پادکست “LeVar Burton Reads” دارد که برای بزرگسالانی طراحی شده است که میخواهند از زندگی شلوغ خود دور شده و به داستان کوتاهی که توسط یک متخصص خوانده شده، گوش دهند.
همچنین “Carrier” پادکست سریالی پر از تنش که از تکنیکهای مبتنی بر صدا و همینطور یک داستان هیجان انگیز برای گوش دادن به کاربران استفاده میکند. پیشنهاد جدیدی از iHeartRADIO با نام “حل” شنوندگان را تشویق میکند تا خود را وارد سناریو کنند و بر اساس یک پرونده جنایت واقعی تعیین کنند که در طول یک روایت چه اتفاقی افتاده است.
این موارد چگونه با داستان سرایی بازاریابی ارتباط دارد؟ آمارهای Edison Research نشان میدهد ۵۴ درصد از مصرف کنندگان به احتمال زیاد شرکتهایی را که در پادکستها تبلیغات آنها را میشنوند، در نظر میگیرند. بنابراین، به راحتی میتوان فهمید که چرا تصمیم یک برند برای حمایت از پادکست مبتنی بر داستان یا حتی ایجاد پادکست برای شنوندگان میتواند با ارائه سود بیشتر و افزایش شناخت برند نتیجه دهد.
شرکتها تیمهای روابط عمومی را برای روایت داستانهایشان استخدام میکنند
اینترنت باعث میشود که سازمانها بیش از هر زمان دیگری بر گزارشات ارائه شده در مورد آنها تأثیر بسزایی بگذارند. با این حال، روندی در حال ظهور است که برندها، شرکتهای روابط عمومی را برای ایجاد روایتهای خود استخدام میکنند. متخصصان روابط عمومی قدرت کلمات را درک میکنند و بسیاری از آنها دارای سابقه روزنامه نگاری هستند. بعلاوه، آنها با روندهای مربوط به قصه گویی و صنعت به طور کلی مطابقت دارند.
استخدام شرکتهای روابط عمومی برای کمک در ساختن یا بیان یک داستان باید از جمله روندهای بازاریابی قصه گویی باشد که امسال شکل میگیرد و برای طولانی مدت ادامه مییابد.
یادآورهای بصری ارائه دهید
یادآورها نمایشی بصری از دادهها هستند و تحلیلگران فکر میکنند که آنها در شکلگیری قصه گویی در سال ۲۰۲۲ کمک خواهند کرد. یادآورها به شما کمک میکند تا بدانید چگونه یک برند میتواند به فرد در رسیدن به جایی که میخواهد باشد کمک کند. همچنین میتواند از فراخوان اقدام پشتیبانی کند.
به عنوان مثال، Netflix یک بازه زمانی برای مشترکین احتمالی نشان میدهد که در آن شخص مدت زمان دریافت اولین صورتحساب خود را میبیند، به علاوه تاریخی که Netflix به کاربران یادآوری میکند که دوره آزمایشی رایگان آنها در حال اتمام است. مشاهده شمارش معکوس زمان واقعی در قالب گرافیکی، ارزش دوره آزمایشی رایگان را نشان میدهد، از جمله مدت زمانی که شخص باید برای تماشای آنچه Netflix ارائه میدهد، صرف کند
داستان سرایی بصری از طریق ویدئو
داستان سرایی بصری معمولاً بر پیشبرد روایت از طریق ویدئو متمرکز است. این میتواند چندین هدف را انجام دهد، از جمله ارائه یک گزارش منحصر به فرد و قانع کننده از وقایع. قصه گویی بصری همچنین میتواند تخصص موضوعی را ایجاد کند و به افراد کمک کند تا با برندی که میشناسند و دوست دارند چهره خود را نشان دهند.
تحقیقات اخیر نشان میدهد که نسل هزارهها ویدئو را ترجیح میدهند، و افرادی که از همه مشخصات جمعیتی برخوردار هستند در مقایسه با سایر انواع بازاریابی بیشتر به فیلم توجه میکنند. متخصصانی که نیاز به ارتباط با مشتریان دارند باید این یافتهها را در ذهن داشته باشند و امسال قصه گویی بصری را نادیده نگیرند.
داستان سرایی بصری در رسانههای اجتماعی تکنیکی است که در حال پیشرفت است. به عنوان مثال، اگر شرکتی بخواهد تعامل خود را در اینستاگرام افزایش دهد، ممکن است یک فیلم کوتاه ایجاد کند که توجه را به خود جلب کند و از هرگونه محتوای غیر ویدئویی منتشر شده توسط شرکت پشتیبانی کند. اگر شرکتی در مورد فرآیند جدیدی که برای صرفه جویی در مصرف انرژی استفاده میکند، یک پست وبلاگ بنویسد، یک ویدئوی تکمیلی میتواند خط مشی دلایل اهمیت این تغییر را ایجاد نماید.
بازاریابی داستان سرایی به مشتریان کمک میکند بیشتر درباره برندهای غذایی بدانند
مصرف کنندگان مدتی علاقه خود را به مواد تشکیل دهنده غذاهای خود نشان دادهاند. اما در سال ۲۰۲۲، داستان باید گستردهتر شود. Innova Market Insights اخیراً ۱۰ ترند برتر غذایی خود را منتشر کرده و قصه گویی یا همان داستان سرایی در رتبه اول قرار گرفته است. در نتیجه، فروشندگان باید انتظار داستانهای بیشتری در مورد تولید غذا، پایداری و جنبههای دیگر فراتر از طعم غذا داشته باشند.
تبلیغ کنندگان داستانها را از طریق حقایق دیجیتال بازگو میکنند
علاوه بر انتقال حکایات از طریق متن و ویدئو، مدیران برند به طور فزایندهای احتمالات مرتبط با اصطلاح “واقعیتهای دیجیتالی” را بررسی خواهند کرد. نشنال جئوگرافیک این کار را با قرار دادن شخص در مرکز گزارش و استفاده از فناوریهایی مانند واقعیت مجازی (VR) و فیلمهای ۳۶۰ درجه انجام میدهد.
بازدیدکنندگان سایت میتوانند دیدن شیر از نزدیک یا مشارکت در نوع دیگری از ماجراجویی را تجربه کنند. این روش از برند نشنال جئوگرافیک به عنوان یک شرکت قانع کننده که اکتشاف را بیشتر میکند و باعث میشود مردم احساس شور و شعف کنند، پشتیبانی مینماید.
اینفلوئنسرها داستانها را به روش خودشان می گویند
بازاریابان اغلب ترجیح میدهند هنگام کار با اینفلوئنسرها کنترل خلاقانه خود را حفظ کنند. نمایندگان شرکت تمایل دارند فکر کنند که برند خود را بهتر میشناسند. آنها دوست دارند افراد تأثیرگذار یا اینفلوئنسرها را در مورد اینکه از چه لحن یا زبانی هنگام ارسال استفاده کنند و هنگام بحث در مورد یک محصول حمایت شده از چه ویژگیهایی باید یاد کنند، راهنمایی کنند.
با این حال، شواهد نشان میدهد عصر اینفلوئنسرها به سمت قصه گویی (داستان سرایی) مبتنی بر خالق تغییر میکند، به این ترتیب مشاغل آزادی بیشتری به آنها میدهند. مردم نسبت به بسیاری از اینفلوئنسرها بدبین شدهاند و اغلب از خود میپرسند آیا این افراد چیزی جز سخنگوی برند نیستند. ترویج نفوذ به پایان نرسیده است، اما باید تغییر کند تا همچنان مرتبط باقی بماند.
اگر اینفلوئنسرها کنترل بیشتری بر نحوه ارائه حساب برای برند داشته باشند، محتوا باید معتبر به نظر برسد. سپس، مردم میتوانند مشتاق مصرف آن باشند و معتقدند فروشنده واقعاً محصولات یا برندهایی را که با آنها هماهنگ است دوست دارد.
در کنار این تغییرات در بازاریابی مبتنی بر داستان سرایی بمانید
اینها تنها روشهای بازاریابی داستان سرایی نیستند که امسال بر روی این صنعت تأثیر خواهند گذاشت. با این حال تبلیغ کنندگان باید انتظار داشته باشند که این ترندها تکاملهای دیگری را نمایش دهند که مرتبط با کارشان است و روابط قویتری را با مخاطبان میسازد.